پارت ۲ رمان عشقی سخت

نیلوفر مهدیزاده · 06:47 1400/02/16

میپری ادامه یا 🔪🔪🔪🔪🔫🔫

توجه من اول پارت اول رو اشتباه نوشتم نگهبان اینجا مرینت نگهبان نیست با یه رمان دیگه قاط زدم بعد از انتشار این پارت درستش میکنم

 

انچه در قسمت قبل دیدید...

ممنونم کت

پوووف 

ما فقط همکاریم

تا کی؟ بالاخره که هویتت برام فاش میشه..‌ 

(تیتراژ شروع میراکلس😂😂😂) 

ادرین باهام سرد برخورد کرد میخواستم چیزی بگم که دوباره یکی شرور شد پشت یه دیوار تبدیل شدم و ادرین رو بغل کردم تا ببرمش یه جای امن طبق معمول چشماش هیپنوتیزمم کرد و حواسم نبود خوردم به درخت گفتم

اخخ ببخشید فکرم درگیر بود

دستمو گرف و بلندم کرد و دوباره بغلش کردم و بردم رو یه ساختمون گفتم

بیا این دستت باشه تا بتونم موقعیتت رو بدونم 

ممنون

🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾

حالا باید چجوری و کجا تبدیل میشدم خدایا به دستم چسبیده بود تبدیل شدم و بهش پیام دادم 

مای لیدی من یه مشکلی برام پیش اومده نمیتونم بیام 

فرستاذم براش وقتی شکستش داد اومد دنبالم 

🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞 

برگشتم خونه وقتی پریدم رو تخت که برگردم به حالت عادی صدای الیا رو شنیدم که داشت درو باز میکرد عین جت گفتم اسپاتس اف 

و رفتم پشت پرده

اومد توی اتاق و گفت

مرینت یه خبر خوب من دیشب داشتم چرخ میزدم که لیدی و کت رو رو یه ساختمون.... مرینت کجایی؟ 

من اینجام

و بغیه لباسمو در اوردم اومد وشت پرده و گفت

باورت نمیشه داشتن همو میبوسیدنننننننن

اینجا چیکار میکنی برو اونررر

ولش کن 

مدرک؟ از کجا میتونم باور کنم؟ 

یه عکس رو گذاشت کف دستم

قش کردم وقتی رفت رفتم پیش ادرین این دفعه سرد برخورد نکرد بغلش کردم و الیا اینا پیداشون شد رفتیم بستنی اندره بعد از تموم شدن بستنی

الیا: ما باید بربم یه جایی کار داریم

نینو گفت 

کحا اخه 

یکی زدم به پهلوش گفت 

اها العان یادم اومد 

و از رو پل رفتیم کنار گفت

کجا قرار بود بربم نفهمیدم 

جایی قرار نیست بریم خنگول اون دوتا که وقتی پیششونیم نمیتونن باهم باشن خنگ خدا 

اها راست میگی

مری:

خیلی ضایع بودن 

 

یه ربع بعد

 

میشه منو ادرین رو تنها بزارین؟ 

باشه عزیزم  

رفتبم تو اتاق 

پابانننن میدونم کم بود ولی مغزم دیگه نمیکشه یه رمان دیگه داره پردازش میکنه